۳/۰۹/۱۳۸۸

اس ام اس غم انگیز

با من كه شكسته ام كمي راه بيا
بالي بگشا و گاه و بي گاه بيا
آزرده مشو بيا گناه از من بود
گفتم كه مقصرم تو كوتاه بيا

با نگاهي سرد و خسته چگونه توانيم به مرگ اين قصه رسيم
بگذار به انتها برسيم بعد بشكنيم
سكوت را بهانه نكن
خستگي دليل از پا ماندن نيست
به جاي من قفل سكوتم را بشكن
مرا درياب

خواستم بر غم بتازم فرصتي پيدا نكردم
فرصتي آمد به دستم مهلتي پيدا نكردم
خواستم در خلوتي با محرمي رازي بگويم
هم كلامي محرمي هم صحبتي پيدا نكردم

سوختم باران بزن شايد تو خاموشم كني
شايد امشب سوزش اين زخم ها را كم كني
آه باران من سراپاي وجودم آتش است
پس بزن باران بزن شايد تو خاموشم كني

در همان دقايق عزيزي كه چون باد در گذر بودند
و به دست غارتگران زمان نابود مي شدند
تنها آرزوي من بي دل اين بود كه
فراموشم نكني

كوليان چادرنشين قبيله سياه چشمانت به كدامين زبان سخن مي گويند
كه هرگز نگاهم را نمي خوانند

سال ها رفته ز دست
جاي پايي كف درگاه من است
كه نگاهش به نگاهم پيوست
سال ها ميگذرد زان شب و مست
ناشناسي كف اين خانه نشست
نمكم خورد و نمكدان بشكست

1،2،3،4، را شمردم تك تك
آهسته به دنبال تو رفتم با شك
وقتي بزرگتر شدم فهميدم
تمرين جداييست قايم موشك

وقتي كه ميرسي تو، بن بست ها عبوسند
اما من شكسته لبخند مي شمارم

بي خيال كه نارفيقه روزگار
دل گرم تو نداره سايه سار
بي خيال اگه كه زير اين كبود
از شروع قصه هات هيچكي نبود

استاد گفت فعل رفتنو صرف كن:
رفتم، رفتي، رفت
ساكت شدم، خنديدم، ولي خندم تلخ شد
استاد داد زد خب بعد؟
گفتم رفت رفت رفت
رفتو دلم شكست،غم رو دلم نشست

چه بگويم به تو اي رفته ز دست
شدم از مستي چشمان تو مست
شده ام سنگ پرست
مرگ بر آنكس كه دلش را به دل سنگ تو بست

ي تو يعني گريه ات آغوش من
ارتعاش خنده ات در گوش من
بي تو هر دم خسته ام، دستم بگير
بي تو يعني هستيم از من بگير
بي تو را هر دم كه انشا مي كنم
مرگ خود با اشك امضا مي كنم

چقدر سخته وقتي كه دلت ميخواد سرت رو به ديواري تكيه بدي باز همون ديواري باشه كه يك بار زيرآوار غرورش له شدي...!

چقدر سخته تو خيالت ساعت ها باهاش حرف بزني اما وقتي ديديش هيچ چيزي نتوني بگي جز سلام...!

چقدر سخته وقتي پشتت بهشه دونه هاي اشك گونه هات رو خيس كنه اما مجبور باشي بخندي تا نفهمه هنوزم دوستش داري...!

چقدر سخته تو چشماي كسي كه تمام عشقت رو ازت دزديد و به جاش يه زخم هميشگي به قلبت هديه داد زل بزني و به جاي اينكه لبريز كينه و نفرت بشي حس كني كه هنوزم دوستش داري...!

چقدر سخته گل آرزوهات رو تو باغ ديگري ببيني و هزار بار تو خودت بشكني و اون وقت آروم زير لب بگي
گل من باغچه نو مبار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر